Image and video hosting by TinyPic

آمدی

آمدی چشم گشودی و خزانم کردی
اولین شاعر چشمان وزانم کردی
آنقدر چشم تو غم داشت که هر تنگ غروب
لب دریاچه غم سنگ پرانم کردی
ساده از سفره چشمت به دلم نان دادی
و نمک گیر همین لقمه نانم کردی
اول راه من و تیرگی آخر عشق
پاک تر از خود انجیل و اذانم کردی
من که در هندسه و جبر سرآمد بودم
آخرین شاعر این دور و زمانم کردی

ديشب

ديشب شب تقسيم گندم بود مردم


شور عجيبی بين مردم بود مردم

جشن قبيله کدخدا مردان عاشق

جشنی که ديشب ـ بار چندم بود مردم؟ـ

سنج و دهل دمام غوغايی به پا بود

طوفانی از دم دم ددم دم بود مردم

بايد يکی قربانی آن جشن می شد

قربانی آن جشن

Random بود مردم

ديوانه زنجيری آمد دختری مست

چشمش شبيه قوس کژدم بود مردم

خونی که ماسيد و کمی نعش و کمی گيس

اين سهمش از تقسيم گندم بود مردم



***

دم دم ـ ولی ـ دم ظاهرا جو بود گندم

کمبود اين مردم کمی دم بود مردم

خيال سبز

"شبي شناخت دلت را و ني‌لبك برداشت
براي از تو سرودن دلش ترك برداشت
چه آسمان سپيدي مقابلش روييد
دو بال سبز به ابعاد شاپرك برداشت
در آرزوي بهاري هميشه جاويدان
خيال سبز ترا مثل يك محك برداشت
شبيه آدم عاشق گناه را فهميد
وسيب چشم تو انگار بوي شك برداشت
درست لحظه‌ي چيدن...چه خواب شيريني
ميان هق‌هق باران دلش ترك برداشت"
Image and video hosting by TinyPic
♥♥هرگز از مرگ نهراسیده ام هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از بهای آزادی آدمی افزون باشد♥♥
♥♥♥عشق افسانه نیست آنكه عشق آفرید دیوانه نیست عشق آن نیست كه در كنارش باشی عشق آن است كه به یادش باشی♥♥♥
Image and video hosting by TinyPic Image and video hosting by TinyPic

share

Bookmark and Share

دنبال کننده ها


counter