Image and video hosting by TinyPic

پشت دریاها


قایقی خواهم ساخت ،

خواهم انداخت به آب .

دور خواهم شد از این خاک غریب

که در آن هیچکسی نیست که در بیشه ی عشق

قهرمانان را بیدار کند.

قایقی از تور تهی

و دل از آرزوی مروارید ،

همچنان خواهم راند .

نه به آبی ها دل خواهم بست

نه به د ریا ـ پریانی که سر از آب به در می آرند

و در آن تابش تنهایی ماهیگیران

می فشانند فسون از سر گیسوهاشان.

همچنان خواهم راند .

همچنان خواهم خواند :

"دور باید شد ، دور"

مرد آن شهر اساطیر ند اشت

زن آن شهر به سرشاری یک خوشه ی انگور نبود .

هیچ آیینه ی تالاری ، سر خوشی ها را تکرار نکرد .

چاله آبی حتی ، مشعلی را ننمود .

دور باید شد ، دور .

شب سرودش را خواند ،

نوبت پنجره هاست .

همچنان خواهم خواند .

همچنان خواهم راند .

پشت دریا ها شهری است

که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است .

بام ها جای کبوتر هایی است ، که به فواره ی هوش بشری

می نگرند.

دست هر کودک ده ساله ی شهر ، شاخه ی معرفتی است .

مردم شهر به یک چینه چنین می نگرند

که به یک شعله ، به یک خواب لطیف.

خاک ، موسیقی احساس ترا می شنود

و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد .

پشت در یاها شهری است

که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان

است .

شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند .

پشت دریاها شهری است

قایقی باید ساخت ...

Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic
♥♥هرگز از مرگ نهراسیده ام هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از بهای آزادی آدمی افزون باشد♥♥
♥♥♥عشق افسانه نیست آنكه عشق آفرید دیوانه نیست عشق آن نیست كه در كنارش باشی عشق آن است كه به یادش باشی♥♥♥
Image and video hosting by TinyPic Image and video hosting by TinyPic

share

Bookmark and Share

دنبال کننده ها


counter