باز می بارد باران
باز می بارد باران
باز هم می گویند :
شیشه ی پنجره را باران شست ...
چه کسی می داند که دلم شسته شدن می خواهد؟!
هوس رفتن زیر باران...
هوس خیس شدن در باران ...
هوس پاک شدن با باران ...
دل من در پی تو هست روان .
دل من باز تورا می خواهد...
دل من یاد تورا میخواهد ...
دل من شسته شدن می خواهد...
دل من رستن ازاین دام جهان می خواهد .
من چنین می خواهم :
که سکوتم لبریز از شبنم باران باشد ...
به تو گفتم نگفتم؟!
به تو گفتم نگفتم؟!
به تو گفتم من و عاشق نکن ديوونه ميشم
من و از خونه آواره نکن بی خونه ميشم
خطر کردی نترسيدی من و دلداده کردی
تو کردی هرچی با اين ساکت افتاده کردی
ديگه از کوچه ی من راه برگشتن نداری
منم دوست و منم دشمن کسی جز من نداری
به تو گفتم نگفتم؟!
نگفتم دل من بی اعتباره
اگه عاشق بشه پروا نداره
نميفهمه خطر اين مرغ بی دل
قفس ميشکنه ميره تا ستاره
به تو گفتم نگفتم؟!
به تو گفتم اگه مستم کنی مثل پرنده
ديگه از من نپرس مستی عاشق چون و چنده
چنان دل سوخته ميزنم به اسمت زير آواز
که آوازه ی من راه فرارت و ببنده
به تو گفتم نگفتم؟!
به تو گفتم نگفتم؟؟؟!!!
به تو گفتم من و عاشق نکن ديوونه ميشم
من و از خونه آواره نکن بی خونه ميشم
خطر کردی نترسيدی من و دلداده کردی
تو کردی هرچی با اين ساکت افتاده کردی
ديگه از کوچه ی من راه برگشتن نداری
منم دوست و منم دشمن کسی جز من نداری
به تو گفتم نگفتم؟!
نگفتم دل من بی اعتباره
اگه عاشق بشه پروا نداره
نميفهمه خطر اين مرغ بی دل
قفس ميشکنه ميره تا ستاره
به تو گفتم نگفتم؟!
به تو گفتم اگه مستم کنی مثل پرنده
ديگه از من نپرس مستی عاشق چون و چنده
چنان دل سوخته ميزنم به اسمت زير آواز
که آوازه ی من راه فرارت و ببنده
به تو گفتم نگفتم؟!
به تو گفتم نگفتم؟؟؟!!!
اشتراک در:
پستها (Atom)