روزی،
ساعتی،
می خواستم بگویم: "دوستت دارم"
اما اینک فریاد میزنم:
"دوستت دارم"
روزی،
ساعتی،
می خواستم بگویم: "عاشقت هستم"
اما ای امید جان! در آن لحظه ذهن من از فواره ها بالاتر، از زندگی پربارتر و از امید سرشار بود.
حس میکردم که از نگاهم رازم را خوانده باشی
اما اینک بدون تو تنهایی را با تمام ابعادش حس میکنم.
و قطره قطره عشقم را
با تمام وجودم
در یک کلمه می گنجانم و می گویم:
"بدون تو خودم را تنها و بی کس می بینم."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر