

دلتنگ لحظه ایی کوه بودن
قلب سنگی داشتن
ساده نشکستن
دلتنگم
دلتنگ لحظه ایی جاری شدن
خروشیدن
سر به سینه سنگها کوبیدن
رفتن و
در آغوش دریا مردن
دلتنگم
دلتنگ بوسه ایی
همچون تحمل یک اعدام
اینقدر سخت و
تماشایی !
دلتنگم
دلتنگ خودم
که گمشده و تنهاست
یادم نیست
چشمهایم کجای آینه گم شد ؟!
قلب سنگی داشتن
ساده نشکستن
دلتنگم
دلتنگ لحظه ایی جاری شدن
خروشیدن
سر به سینه سنگها کوبیدن
رفتن و
در آغوش دریا مردن
دلتنگم
دلتنگ بوسه ایی
همچون تحمل یک اعدام
اینقدر سخت و
تماشایی !
دلتنگم
دلتنگ خودم
که گمشده و تنهاست
یادم نیست
چشمهایم کجای آینه گم شد ؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر